عمومی
11 مرداد 1398 توسط سميه ديدكام
باید به هم رسید،وَ اِلّا نمی شود
از شنبه بسته ایم به جمعه دخیل اشک
تا تو نیایی این گره ها وا نمی شود
هر شب به این امید که یک آن ببینمت
کوچه به کوچه می دَوَم اما نمی شود
بی خود دلم خوش است به اشعار انتظار
این حرفها برای من آقا نمی شود
یک گوشه چشم تو دل ما را ربود و برد
مجنون که بی خود عاشق لیلا نمی شود
مثل منِ گدا سر کویت زیاد هست
امّا کریم مثل تو پیدا نمی شود
تنها تویی که واسطه ی فیض رحمتی
ورنه براتِ عفو من امضا نمی شود