عمومی
🗞 فرزندِ بلوچ ایران
💗 شهید منصور گرگیجمهر
🔹 منصور، فرزند ارشد و تکپسر خانواده بود؛ جوانی بلوچ از اهلسنّت که از همان کودکی سایهی تکیهگاهبودن را بر شانه داشت. میتوانست از خدمت سربازی معاف شود، اما خودش راه خدمت به کشور را برگزید. دهههشتادی بود و روحش از نسل مردان بزرگ. روزهای پایانی دورهی آموزشی بود که آتش جنگ برافروخته شد. خانواده دلشوره داشتند، خواهش کردند بماند؛ امّا او با آرامش همیشگیاش گفت: «مگر خون من رنگینتر از خون دیگران است؟» رفت؛ آرام و بیهیاهو، درست مثل تمام خوبیهایی که همیشه بینامونشان از او سر میزد. هیچکس آن لباس دامادی را فراموش نمیکند؛ همان که بیخبر، شب دامادیاش بخشید تا جوانی دیگر آبرودارِ جشنش شود. این خصلت منصور بود؛ بخشیدن بیچشمداشت. دوم تیرماه، آسمانِ تهران با غرش موشکهای رژیم صهیونیستی شکافت. همان ساعتها، مادر در خواب دید پسرش را؛ با سری خونین، در لباس سربازی. چند روز بعد، پدر با دستهای لرزان حقیقت را تأیید کرد. شهید منصور گرگیجمهر، تازه دامادی که تازه بیستسالگی را تجربه کرده بود، آن روز در پایتخت فقط یک سرباز وظیفه نبود؛ مدافع خاموش و بیادعای وطن شد. آفتاب به احترامش ایستاد و پیکرش در زادگاهش، روستای ایمرملاساری، آرام گرفت.
🖼 #فرزند_ایران؛ تکنگاریهایی از زندگی شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونی
📝 سمانه اعتمادیجم