صاحل الامر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عمومی

08 بهمن 1403 توسط سميه ديدكام

​حکایت👌

🖊يك نفر در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی می گشت ولی غريب بود و مردم هم غريبه توی خانه‌هاشان راه نمیدادند.

🔺️همين‌جور كه توی كوچه‌‌های روستا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمد می كنند. از کسی پرسيد ، اينجا چه خبره ؟

🔻گفت زنی درد زايمان دارد و سه روزه پيچ و تاب ميخوره و تقلا ميكنه ولی نمیزاد . ما دنبال دعا نويس 

می گرديم از بخت بد دعانويس هم گير نمياريم.

🔹️مرد تا اين حرف را شنيد گفت  

🔹️بابا دعانويس را خدا براتون رسونده 

🔹️من بلدم، هزار جور دعا ميدونم.

🔹️فورا مرد مسافر را با عزت فراوان وارد كردند و خرش را به طويله بردند خودش را هم زير كرسی نشاندند ، بعد قلم و كاغذ آوردند تا دعا بنويسد. مرد روی کاغد چیزهایی نوشت و به آنها گفت :

🔹️اين كاغذ را در آب بشوريد و آب آنرا بدهید زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد.

🔹️از طرفی کلی پول و غذا به او دادند و بعد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند. 

🔹️بعد از رفتنش یکی از دهاتی ها کاغذ دعا را که کناری گذاشته بودند برداشت و خواند 

🔹️دید نوشته خودم بجا 

🔹️خرم بجا ، ميخوای بزا ، ميخوای نزا …

       #عبید_زاکانی

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: عام لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

صاحل الامر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • عام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس