صاحل الامر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عمومی

16 آبان 1403 توسط سميه ديدكام

​‍ 💠حاج محمداسماعیل دولابی 💠

جناب شیخ گاه به بعضی از افراد اجازه حضور در جلسه‌های خود را نمی‌داد و یا شرطی برای آن می‌گذاشت. یکی از ارادتمندان شیخ که قریب بیست سال با ایشان بود آغاز ارتباط خود با شیخ را این گونه تعریف می‌کند :

در آغاز هرچه تلاش می‌کردم که به محضر او راه پیدا کنم اجازه نمی‌داد تا این که یک روز در مسجد جامع ایشان را دیدم ، پس از سلام و احوال پرسی گفتم:

چرا مرا در جلسات خود راه نمی‌دهید ؟

🌟فرمود : 

اول پدرت را از خود ، راضی کن بعد با شما صحبت می‌کنم

شب به منزل رفتم و به دست و پای پدرم افتادم و با اصرار و التماس از او خواستم که مرا ببخشد. پدرم که از این صحنه شگفت زده شده بود پرسید چه شده ؟

گفتم : شما کار نداشته باشید ، من نفهمیدم ، مرا ببخشید و … بالاخره پدرم را از خود راضی کردم .

فردا صبح به منزل جناب شیخ رفتم ، تا مرا دید فرمود :

بارک الله ! خوب آمدی ، حالا پهلوی من بنشین .

از آن زمان ، که بعد از جنگ جهانی دوم بود تا موقع فوت ، با ایشان بودم .

📚 کیمیای محبت ۱۳۴

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: عام لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

صاحل الامر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • عام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس