عمومی
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
مناجات
الهــــے کشيديد آنچه کشيديم
همه نوش گشت چون آواے قبول شنيديم
دانے که هرگز در مهر شکيبا نبوديم
و بهر کــوے که رسيديم حلقهء در دوستے تــو گرفتيم
و بهر راه که رفتيم بر بُـوے تــو آن راه بُـريديم ،
دل رفت مبـــارڪ باد ،
گـــر جـــان برود در راه پسنديديم .
الهــــے آتش يافت با نور شــناخت آميختی
و از باغ وصال نسيم قرب بر انگيختے با آتش دوستے آب گــل ســـوختے تا ديدهء عارف را ديدار خود آمــوختے .
الهــــے عنايت تو کوه است و فضل تو دريا ،
کوه کے فرسود و دريا کے کاست ،
عنايت تو کے جست و فضل
تو کے وا خواست ،
پس شادے يکے است که دوستيکتاست .
الهــــے از کـَرَم تو هميـــن چشـــم داريم
و از لطف تو هميـــن گوش داريم
بيامُـرز ما را که بس آلودهايم
به کردار خويــش بس درمانده ايم
به وقت خويـش بس مغروريم
به پندار خويــش بس محبوســيم
در ســــرایخويــش باز خوان ما را بکَرم خويــش
بازده ما را باحسان خويــش .
دل کيست که گوهرے فشاند بے تو
يا تن که بود که ملڪ راند بے تو
والـــه که خـــود راه ندارد بے تو
جان زهره ندارد که بماند بے تو
الهــــے تا آمــوختن را آمــوختم ، آمــوخته را جمله بسوختم ،
اندوخته را بر انداختم و انداخته را بيندوختم
نيست را بفروختم تا هست را بيفروختم .
الهــــے تا يگانگے بشـــناختم ،
در آرزوے بگــداختم ،
کے باشد که گويم پيمانه بينداخــتم و از علايق وا پرداختم و بود خويش جمله در باختم .
کـے باشد کين قفس بپروازم در باغ الهے آشــيان سازم
الهــــے گاه ميگويے فرود آے ،
گاه ميگويے بگُـريز ،
گاه فرمايے بيا ،
گاه گويے بپرهيز ،
خداے اين نشان قربت است ،
يا محض رستاخيز ؟
هرگز بشارت نديدم تهديد آميز ،
اے مهربان بُردبار ،
اے لطيف نيڪ بار،
آمد بدرگاه ،
خواهے به ناز دار و خواهے خوار دار.
📚مناجات نامه خواجه عبداللهانصاری
┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄