عمومی
11 آذر 1398 توسط سميه ديدكام
دریغا چه میشنوى؟ این دیوانه خدا را دوست داشت؛ محک محبت دانى که چه آمد؟ یکى بلا و قهر، و دیگر ملامت و مذلّت.
گفتند: اگر دعوى عشق ما میکنى، نشانى باید. محک بلا و قهر و ملامت و مذلّت، بر وى عرض کردند؛ قبول کرد، در ساعت، این دو محک گواهى دادند که نشان عشق صدق است. هرگز ندانى که چه میگویم! در عشق جفا بباید، و وفا بباید تا عاشق، پخته لطف و قهر معشوق شود؛ و اگر نه، خام باشد و از وى چیزى نیاید.
? از #تمهیدات | نوشتهی #عینالقضات_همدانی