عمومی
⚡برشها⚡
? پيامبر صلى الله عليه و آله:
?لَا يَزَالُ الْبَلَاءُ فِي الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِي جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَيْهِ مِنْ خَطِيئَةٍ.
?زن و مـرد مـؤمن پـيوسته در جـان و مـال و فرزندشان گرفتار بلا مى شوند تا آن كه بدون گناه ، خدا را ديدار كنند.
?بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 64 ، ص 236 ،
? تعجب فرشتگان?
? امام صادق علیه السلام در زمینه استدراج که یکی از شدیدترین عوامل هلاکت است- یعنی در وسایل عیش و نوش غرق بودن و مرتکب هر گناهی شدن و توجه نداشتن-میفرمایند:
?ملکی از جانب حق روزگاری دراز در
زمین زیست،سپس به مقام بلند خود برگشت۰
به او گفته شد:چه دیدی؟
گفت عجایبی بسی زیاد
و عجیبترین چیزی که دیدم عبدی بود غرق در نعمت۰ رزق تو را میخورد و ادعای خدایی میکرد؛از تو و حلم تو نسبت به او تعجب کردم۰
خداوند جلَّ و علا فرمود :از حلم من تعجب کردی؟
عرضه داشت:آری۰
خطاب رسید: چهار صد سال به او مهلت دادم،رگی از او زده نشد و چیزی از دنیا نخواست مگر اینکه به او عنایت کردم و طعم غذا و آشامیدنی را از او بر نگرداندم!!!
? بحارالانوار72/3
✅ حضرت آیت الله بهجت
➖ زود به زود به مشهد بروید.
گاهی موانع بزرگی ، با یکبار مشهد رفتن از سر راه ما برداشته می شوند.
➖ او حجّت خدا و پناه شیعه است.
آسمان و زمین و آنچه بین آن دو است ، در اختیار امام رضا علیه السلام است .
?امام علی علیه السلام:
?الْكَلَامُ كَالدَّوَاءِ قَلِيلُهُ يَنْفَعُ وَ كَثِيرُهُ قَاتِل
?سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 211 ،ح 4081)
?امام علی علیه السلام
?حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) با شكم گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جان و روح به آخرت وارد شد ، سنگى روى سنگ نگذاشت ، تا آنكه راه خود را پيمود و دعوت پروردگارش را اجابت نمود.
┄┉┉❈»⚫»❈┉
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ڪﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ڪﻔﺸﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ڪﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ.
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ڪﻪ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ (ﭘﯿﻨﻪ ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ڪﺮﺩﻥ ڪﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ) ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ڪﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨڪﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ.
ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ڪﺮﺩﻡ، عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﺍﻥ ڪﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ڪﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ڪﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ڪﻦ ڪﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ.
? #ﺗﺬﮐﺮﻩ_ﺍﻻﻭﻟﯿﺎ