صاحل الامر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عمومی

09 مهر 1398 توسط سميه ديدكام

​? #شهیدانه

✨ #خاطرات_شهدا ✨

 ? از_شهدا_الگو_بگیریم ?

? عاشقانه_شهدا ?

?قهربودیم درحال نمازخواندن بود…

نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم ..

کتاب شعرش را برداشت وبایک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن…

ولی من بازباهاش قهربودم!!!!!

کتاب را گذاشت کنار…به من نگاه کردوگفت:

“غزل تمام…نمازش تمام…دنیامات،سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!!

بازهم بهش نگاه نکردم….!!!

اینبارپرسید:عاشقمی؟؟؟سکوت کردم….
گفت:عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز….

بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند.
..” دوباره بالبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟

گفتم:نـــــــه!!!!!

گفت:"تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری…

که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری…”

زدم زیرخنده….و روبروش نشستم….

دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه…

بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم…

خداروشکرکه هستی….

                   ?شهید_عباس_بابایی?

                    ?راوی_همسر_شهيد?

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: عام لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

صاحل الامر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • عام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس