حکایت
10 مرداد 1399 توسط سميه ديدكام
?عبدالمطلب در تنهایی حفر چاه زمزم، باخود عهد بسته و نذر کرده بود اگر خداوند به او ده پسر عطا فرماید، یکی از آنان را در راه خدا قربانی کند.خداوند به او بیش از ده پسر عطا فرمود و همه پسرها به بلوغ رسیدند.
روزی همه پسرها را در کنار کعبه جمع کرد و ماجرای نذر خود را بیان داشت.عبدالمطلب بر اجرای نذرش مصمم بود. قرعه زد و در بین فرزندان نام عبدالله درآمد.
برادران و مردم نگذاشتند عبدالله قربانی شود و عبدالمطلب را راضی کردند به جای عبدالله شتر قربانی کند.در قرعه بین عبدالله و شتر، نام عبدالله در میآمد.
هربار بر تعداد شترها میافزودند تا به صد شتر رسید. این بار صد شتر درآمد. عبدالمطلب صد شتر در راه خدا قربانی کرد و عبدالله نجات پیدا کرد.
?از آن پس دیه انسان صد شتر تعیین شد و اسلام هم صد شتر را تایید کرد.