عمومی
#همســرانه
#حاج_همت دفترچه کوچکی داشت? که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود? یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان شهید او بود? اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید? شده بود یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلامآباد این دفترچه را دیدم? نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود? پرسیدم «این چهاردهمی کیه؟? چرا ننوشتهای؟» گفت «این را دیگر تو باید دعا کنی »☺️?
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت❤️
عمومی
? سردار محقق” جانشین “حجتالاسلام طائب” در اطلاعات سپاه شد
♦️با حکم فرمانده کل سپاه حجت الاسلام طائب مسئول اطلاعات سپاه و سردار حسن محقق نیز جانشین حجت الاسلام طائب شد.
♦️پیش از این سردار حسین محقق مسئول معاونت اطلاعات راهبردی و حجت الاسلام طائب ریاست سازمان اطلاعات سپاه را برعهده داشتند
♦️ با حکم سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه، سردار حسین نجات به عنوان معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه منصوب شد.
عمومی
? تکیه بر جوانی…
آیتالله توسلی نقل میکند: سال ۶۵ یک شب که در کنار امام خوابیده بودم و در ایامی بود که امام تازه از بیمارستان مرخص شده بودند، و هنوز حال نقاهت داشتند، با این همه برای نماز شب برخاستند. ایشان وقتی خواستند وضو بگیرند موقع مسح کشیدن پا، چون نمی توانستند و برایشان مشکل بود دستشان را به شانه بنده تکیه کردند و فرمودند: «فلانی»، گفتم: بله، فـرمودند: «تا جـوان هستید عبادت خدا را بکنید، اگر پیر شدید مثل من دیگر نمی توانید.»
? برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج۱، ص۹۵.
┄┅══✼♡✼══┅┄
عمومی
درخواست حاج اسماعیل از #شهید_ابراهیم_هادی
?خانه ساده حاج اسماعیل دولابی در حوالی میدان خراسان سالها محل آمد و رفت اهالی محل و طلبهها بود، میآمدند و از کلام ساده اما پر مغز او درس اخلاق و عرفان میگرفتند. یکی از این افراد، شهید جاویدالاثر «ابراهیم هادی» بود. وی پهلوان کشتی ایران و از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب بود. امیر منجر همرزم شهید هادی در کتاب «سلام بر ابراهیم» خاطره دیدار وی با مرحوم حاج اسماعیل دولابی را چنین نقل کرده است:
?سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود. از خیابانی رد شدیم.
ابراهیم ناگهان زد به پشتم و گفت: امیر نگهدار. من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم: چی شده؟!
گفت:اگر وقت داری برویم دیدن یک بنده خدا!
من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم. با ابراهیم وارد یک خانه شدیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد.
ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی؟ چه عجب از این طرفها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد. حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما را یک کم نصیحت کن!
ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید، خواهش میکنم اینطوری حرف نزنید! بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و از اتاق بیرون رفتیم. بین راه گفتم: ابراهیم! این بنده خدا را کمی نصیحت میکردی. سرخ و زرد شدن نداشت! با عصبانیت پرید تو حرفم و گفت: چه میگویی، تو اصلا این آقا رو شناختی!؟
گفتم: نه، راستی کی بود!؟ جواب داد: این آقا یکی از اولیاء خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشان حاج میرزا اسماعیل دولابی بود.
سال ها گذشت تا مردم حاج آقای #دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب «طوبای محبت» فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بود.
عمومی
در محضر امام روح الله(642)
?ما محتاج به #تهذیب_نفس هستیم
از همه بالاتر این است که انسان خودش را اصلاح کند در ماه رمضان، ما محتاج به اصلاح هستیم، محتاج به تهذیب نفس هستیم، تا آن دم آخر ما محتاجیم. پیغمبرها هم محتاجند. انبیاى بزرگ هم محتاجند، منتها آنها احتیاج خودشان را فهمیده اند و دنبالش عمل کرده اند.
#امام_خمینی
?صحیفه نور، جلد ١٩، صفحه ١۶
?✒️?✒️?✒️?✒️?