عمومی
? اگر #تاریخ میدانستیم…
“شجریان”
چند روز پیش یک کانال تلگرامی سلطنت طلب و از طرفداران پهلوی، تصویر #شجریان را بعنوان استاد آواز ایران به اشتراک گذاشت، جوانی همان تصویر را با متن پر از طعنه به انقلاب در گروهی منتشر کرد.
#شجریان سیبل و بهانه ای بود که بگویند فی المثل زمان شاه آزادی وجود داشته و امثال شجریان در آن دوره #رشد کرده اند.
از آن جوان یک سوال ساده پرسیدم که طبق معمول با #هوچی_گری بی پاسخ ماند.
پرسیدم چرا شجریان، #ابتهاج و لطفی در سال ۵۷ از همکاری با رادیو پهلوی #استعفا دادند؟
این سه شخصیت معروف پس از کشتار وسیع میدان “ژاله” در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در اعتراض به به رگبار بستن مردم توسط ارتش شاهنشاهی #استعفا دادند.
کانالهای سلطنت طلب این بخش تاریخ را برای جوان بی اطلاع ایرانی بازگو نمیکنند.
هیچ پاسخی نداد، جز چند ناسزا و پرداختن به قیمت گوشت و اختلاس!
دلیل این است ما ایرانی ها صاحب تاریخ غنی و قوی هستیم اما #حافظه_تاریخی برای مرور تاریخ خود نداریم.
✍ #علیرضا_زادبر
عمومی
عمومی
? در محضر امام روح الله
?راه را برای ظهور هموار میکنیم
ما با خواست خدا ، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهای اسلامی میشکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه میدهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی مصلح و کل و امامت مطلق حق امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ هموار میکنیم.
#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
#صحیفه_امام
#امام_خمینی
صحیفه نور،جلد ۱۶، صفحه ۳۴۵
? اللهم عجل لولیک الفرج ?
✒️?✒️?✒️?✒️?
عمومی
?رهبرمعظم انقلاب:
♦️انتظار یعنی این آینده حتمی و قطعی است؛ بخصوص انتظارِ یک موجود حىّ و حاضر؛ این خیلی مسئلهی مهمی است. اینجور نیست که بگویند کسی متولد خواهد شد، کسی به وجود خواهد آمد؛ نه، کسی است که هست، وجود دارد، حضور دارد، در بین مردم است. در روایت دارد که مردم او [حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالى فرجه الشّريف] را میبینند، همچنانی که او مردم را میبیند، منتها نمیشناسند.
♦️ در بعضی از روایات تشبیه شده است به حضرت یوسف که برادران او را میدیدند، بین آنها بود، در کنار آنها بود، روی فرش آنها راه میرفت، ولی نمیشناختند. یک چنین حقیقت بارز، واضح و برانگیزانندهای؛ این کمک میکند به معنای انتظار.
عمومی
? دیگر به جان فاطمه، بس باشداین هجرکهن
?ای اخرین تصنیف من ای معبدوآیین من
ازهجرتوازعطرتوجانابرآید جان زتن
?ای آخرین باران عشق درقلب بی روح زمین
جان خزان ازنام توآید به سر ای بهترین
?ای آخرین خورشیدمهر پنهان شده اندرسحاب
آخربگوبی جام می کس می شود مست شراب
?ای آخرین دریای نور ای توهمه شادی وشور
آن دم که آیی عالمی ازبودنت غرق سرور
?ای آخرین امیددل درفصل سردبی کسی
شاید که بااین پاره خط بردرد بی درمان رسی
?ای آخرین گلبرگ گل پرپرشده بردست باد
باشدکه بایک برگ گل گلشن شودباغ ازنهاد
?ای آخرین نجم سماء والاترین قدروبهاء
مانده زنسل فاطمه، نسل علی، اهل کساء
?ای آخرین تعبیرخوش ازخواب ظلم وجوروغم
باحکم فرمانداریت باشد ز دنیا غصه کم
?ای آخرین آغاز خوش درختم درد انتظار
حتی سخن گفتن ز تو باشد برایم افتخار
?ای آخرین نجوا دمی پیش از سکوت و مردگی
فریادکن تا برکشدرخت از جهان افسردگی
?ای آخرین هستی من ای شورمن *مهدی*من
دیگر به جان فاطمه بس باشداین هجرکهن





