صاحل الامر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

فاطمیه

عمومی

16 شهریور 1404 توسط سميه ديدكام

​🔖 تأکید رهبر انقلاب بر معیشت مردم و انضباط بازار و قیمت‌ها:

 حالت رهاشدگی بازار به روحیه مردم صدمه می‌زند

🔹️رهبر انقلاب در دیدار رئیس‌جمهور و هیأت وزیران:

✏️مسئله معیشت مردم یکی از مهمترین مسائل کشور است. باید ترتیبی داد، همان‌طور که حالا اشاره کردند آقای رئیس جمهور هم، که مردم تعدادی - مثلاً حدود ده کالا یا اندکی کمتر- کالاهای اساسی را بتوانند بدون دغدغه‌ی افزایش قیمت تهیه کنند. یعنی این‌جور نباشد که امروز یک قیمتی باشد، فردا به‌خاطر تورم، قیمت دوبرابر بشود یا مثل دوبرابر بشود.

✏️چند نوع، چند کالا را، حالا اسم کالابرگ را دوستان می‌آورند، کسانی که اهل فن هستند، کسانی که واردند، تأیید می‌کنند، بنده هم چون خودم ورودی ندارم در این مسئله. به‌نظرم باید دنبال کرد این کار را و این‌که حالا گفته می‌شود که زمینه به‌اصطلاح به‌کارگیری کالابرگ‌های الکترونیکی وجود دارد، یعنی زیرساختش الان موجود است و می‌شود از آن استفاده کرد که مثلاً ترتیبی اتخاذ بشود که مردم بتوانند نزدیک به ده قلم کالا را بدون دغدغه، با قیمت ثابت تهیه کنند. این هم یک توصیه در مورد این.

✏️در مورد دیگر کالاها هم بایستی انضباط بازار را برایش یک فکری کرد. یعنی مردم نباید احساس کنند که بازار رهاشده است؛ امروز یک قیمت است، فردا با یک فاصله عجیبی قیمت رفته بالا. اینجا یک قیمت است، آن‎طرف یک قیمت دیگر است؛ یک چنین حالتی که حالت رهاشدگی بازار است، این به روحیه مردم صدمه می‌زند. این حالت هم نبایستی احساس بشود.

 ۱۴۰۴/۶/۱۶

 نظر دهید »

عمومی

16 شهریور 1404 توسط سميه ديدكام

​بسم الله الرحمن الرحیم

📋 شیاطین ، همراهان انسان در جهنم؛ به طور کلی شیاطین نقش مهمی در جهنمی شدن انسان ها دارند. در حالت خاص، برخی از آن ها به عنوان معبود برای برخی از  مشرکان خودشان را جا می زنند و خود را فرشته و یا دختر خدا معرفی می کنند. اینگونه است که منشأ مربوط به بت پرستی بسیاری از تمدن ها شیاطین هستند.  اما حالت عمومی تر آن همین وسوسه است. شیاطین با وسوسه دائمی انسان ها ، زشتی ها را نزد آن ها زیبایی نشان می دهند، آن ها را به گمراهی می کشانند و در موقعیت های گوناگون مقابل خط هدایت الهی قرار می دهند. آن ها خط گمراهی را معمولا در نظر ما ساده ترین کار و منطقی ترین کار جا می زنند و اینگونه ما را به گمراهی می کشانند. با توجه به همین نقش کلیدی شیاطین در گمراهی انسان، خداوند در این آیه  آن ها را در کنار منكران معاد و گنهكاران بي ايمان قرار داده و  تهديد مى كند و مى گويد: قسم به پروردگارت كه ما همه آنها را با شياطينى كه آنان را وسوسه ميكردند و يا معبودشان بودند، همه را محشور ميكنيم. آن ها در جهنم هم انسان های گنهکار را همراهی می کنند.

🔷 آیه (مریم / آیه 68):

فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا  

🔶ترجمه:

سوگند به پروردگارت كه همه آنها را همراه با شياطين محشور ميكنيم، بعد همه را گرداگرد جهنم در حالي كه به زانو در آمده‏ اند حاضر ميسازيم!

📅 یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴

#معاد ، #آخرت ، #شیطان  ، #جهنم

🌼

 نظر دهید »

عمومی

16 شهریور 1404 توسط سميه ديدكام

​❇زندگی به سبک قرآن

🔹️دوستان عزیز!

 ☘امروز در تفسیرصفحه۱۵۹ قرآن (سوره اعراف) نکات مهمی دیدیم.



🌸امانت‌داری و خیرخواهی مربیان الهی

☀️پیامبران، پیام‌رسانان امانت‌دار خداوند هستند که با دلسوزی و صداقت هدایت انسان‌ها را بر عهده دارند. این ویژگی‌ها اصول اساسی سبک زندگی قرآنی در تربیت و آموزش است.




(آیه ۶۸)




☀️پیامبران از جنس مردم و ریشه‌های تاریخی مسئولیت

پیامبران از میان مردم برمی‌خیزند و مسئولیتشان تربیت جامعه در بستر شرایط تاریخی و اجتماعی خاص است. این نکته اهمیت ارتباط با مردم و شناخت زمینه‌های زندگی را در سبک زندگی اسلامی نشان می‌دهد.




(آیه ۶۹)




☀️دعوت به توحید و نفی تعصبات ناحق

سبک زندگی قرآنی بر پایه توحید و پرهیز از تقلید کورکورانه و تعصبات بی‌پایه استوار است که مانع درک حقیقت و پیشرفت فردی و اجتماعی می‌شود.




(آیه ۷۰)




☀️هشدار نسبت به لجاجت و مخالفت با حق

مجادله بی‌حاصل و پافشاری بر باطل، موجب خشم و عذاب الهی است؛ پس باید از لجاجت و تعصب بی‌اساس پرهیز کرد و حق را با عقل و انصاف پذیرفت.




(آیه ۷۱)

 نظر دهید »

عمومی

16 شهریور 1404 توسط سميه ديدكام

​#زمان_نماز_آیات

❓اگه خورشید یا ماه گرفت، وقت نماز آیات از کی شروع می‌شه؟ و تا کی ادامه داره؟ 

🔸 از کی شروع می‌شه؟

👌 طبق نظر همه‌ی مراجع، وقت نماز آیات از لحظه‌ای که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می‌کنه شروع می شه ( یعنی از ساعت ١٩ و ٥٧ دقیقه)

🔸 تا کی ادامه داره؟

📚 آیات عظام رهبری و نوری:

 بنابر احتیاط واجب، تا زمان شروع باز شدن خورشید یا ماه (یعنی تا ساعت ٢٢ و ٢٣ دقیقه) فرصت برای خوندن نماز آیات هست؛ اگر کسی تا این زمان نخوند بعدش تا وقتی که ماه گرفتگی تموم بشه (یعنی تا ساعت ٢٣ و ٢٧) باید نماز رو بدون نیت ادا یا قضا، فقط به قصد قربت بخونه.  

📚 آیات عظام سیستانی، مکارم، وحید:

 تا وقتی که ماه گرفتگی کامل تموم بشه (یعنی تا ساعت ٢٣ و ٢٧) فرصت برای خوندن نماز آیات هست، البته احتیاط مستحب اینه که قبل از باز شدن (یعنی تا ساعت ٢٢ و ٢٣ دقیقه) خونده بشه. 

🔸 کی قضا می‌شه؟ 

👌 طبق نظر همه‌ی مراجع، وقتی که ماه گرفتیگی تموم بشه (یعنی از ساعت ٢٣ و ٢٧ به بعد) هر کی نخونده باید قضاش رو به جا بیاره.

 نظر دهید »

عمومی

16 شهریور 1404 توسط سميه ديدكام

​همراه با قرآن 

آیه 1 سوره کوثر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ

بی تردید ما به تو خیر فراوان [که برکت در نسل است و از فاطمه ریشه می گیرد] عطا کردیم.

ترجمه (مکارم شیرازی)

ما تو را کوثر (یعنی عطای بسیار چون کثرت فرزند) بخشیدیم.

معانی کلمات آیه

كوثر: كثرت فزون از حدّ. خير كثير. زمخشرى گويد: «الكوثر: المفرط الكثرة». راغب گويد: «تكوثر الشي‏ء» يعنى: تا آخرين حدّ زياد شد. طبرسى فرمايد: كوثر چيزى است كه كثرت از شأن آنست و به معنى خير كثير باشد.[۱]

نزول

ابن جریج و ابوایوب گویند: هنگامى که ابراهیم فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله وفات یافت، مشرکین که به یکدیگر می‌رسیدند، مى گفتند: محمد دیشب ابتر شده است سپس این سوره نازل گردید.[۲]

تفسیر نور (محسن قرائتی)

سیمای سوره كوثر

اين سوره سه آيه دارد و در مكّه نازل شده و كوچك‌ترين سوره قرآن كريم است.

نام سوره برگرفته از آيه اول است و به معناى خير كثير و فراوان مى‌باشد.

بر اساس روايات متعدّد از شيعه و سنّى، عاص بن وائل، پدر عمرو عاص كه از بزرگان مشركان مكّه بود، پس از آنكه پسران پيامبر از دنيا رفتند و آن حضرت ديگر پسرى نداشت، از روى طعنه و زخم زبان، پيامبر را ابتر و بدون دنباله خواند.

خداوند براى تسلّى خاطر پيامبر و پاسخ به اين سخن نابجا، سوره كوثر را نازل فرمود و ناكام بودن دشمنان و دوام و بقاى نسل و فكر پيامبر را خبر داد.

در روايات، براى كسى كه اين سوره را در نمازهاى واجب و مستحب بخواند، سيراب شدن از حوض كوثر در قيامت، وعده داده شده است. «1»

«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 10 - صفحه 609

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ «1» فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ «2» إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ «3»

همانا ما به تو خير كثير عطا كرديم. پس براى پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانى كن. همانا دشمن تو بى‌نسل و دم بريده است.

نکته ها

آنجا كه خداوند در مقام دعوت به توحيد است، ضمير مفرد به كار مى‌برد، همانند «أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» «1» پروردگار شما من هستم، پس مرا عبادت كنيد. «أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ» «2» من پروردگار شما هستم، از من پروا كنيد. «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ» «3» همانا من خداوند يكتا هستم.

همچنين درمواردى كه خداوند كارى را بدون واسطه انجام مى‌دهد يا در مقام بيان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است، ضمير مفرد به كار مى‌رود، همانند: و «أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» «4» تنها من بخشنده مهربانم. «فَإِنِّي قَرِيبٌ» «5» من به بندگانم نزديكم.

اما گاهى آيه در مقام بيان عظمت خداوند و شرافت نعمت است كه در اين موارد ضمير جمع همچون‌ «إِنَّا» به كار مى‌رود، چنانكه در اين آيه مى‌فرمايد: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» زيرا عطاى الهى به بهترين خلق خدا، آن هم عطاى كوثر، به گونه‌اى است كه بايد با عظمت از آن ياد شود.

همچنين در مواردى كه خداوند كارى را با واسطه انجام مى‌دهد، نظير باران كه با واسطه‌

«1». انبياء، 92.

«2». مؤمنون، 52.

«3». طه، 14.

«4». حجر، 49.

«5». بقره، 186.

جلد 10 - صفحه 610

تابش خورشيد و پيدايش بخار و ابر مى‌بارد، از ضمير جمع استفاده مى‌شود، چنانكه مى‌فرمايد: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» «1»* ما از آسمان آبى فرو فرستاديم.

از ميان يكصد و چهارده سوره قرآن، چهار سوره با كلمه «انّا» آغاز شده است: سوره‌هاى فتح، نوح، قدر و كوثر.

«إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» ما براى تو پيروزى آشكار قرار داديم.

«إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً» ما نوح را به سوى مردم فرستاديم.

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم.

«إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» ما به تو كوثر عطا كرديم.

در آغاز يكى از اين چهار سوره، از حضرت نوح كه اولين پيامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب مى‌شود، سخن به ميان آمده است. در آغاز سه سوره ديگر، به نعمت‌هاى ويژه‌اى همچون نزول قرآن، پيروزى آشكار و عطاى كوثر، اشاره شده است. شايد ميان اين چهار موضوع ارتباطى باشد كه يكى رسالت اولين پيامبر اولوا العزم، ديگرى نزول آخرين كتاب آسمانى، سوّمى پيروزى مكتب اسلام و چهارمى تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بيان مى‌كند.

كلمه «كوثر» از «كثرت» گرفته شده و به معناى خير كثير و فراوان است. و روشن است كه اين معنا مى‌تواند مصاديق متعدّدى همچون وحى، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم كثير و اخلاق نيكو داشته باشد، ولى آيه آخر سوره، مى‌تواند شاهدى بر اين باشد كه مراد از كوثر، نسل مبارك پيامبر اكرم است. زيرا دشمنِ كينه‌توز با جسارت به پيامبر، او را ابتر مى‌ناميد و خداوند در دفاع از پيامبرش فرمود: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» دشمن تو، خود ابتر است.

بنابراين اگر مراد از كوثر، نسل نباشد، براى ارتباط آيه اول و سوم سوره، توجيه و معنايى دل‌پسند نخواهيم داشت.

كلمه «ابتر» در اصل به حيوان دم‌بريده و در اصطلاح به كسى گفته مى‌شود كه نسلى از او

«1». مؤمنون، 18.

جلد 10 - صفحه 611

به يادگار باقى نمانده باشد. از آنجا كه فرزندان پسر پيامبر در كودكى از دنيا رفتند، دشمنان مى‌گفتند: او ديگر عقبه و نسلى ندارد و ابتر است. زيرا در فرهنگ جاهليّت دختر لايق آن نبود كه نام پدر را زنده نگاه دارد. بنابراين جمله‌ «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» دليل آن است كه مراد از كوثر، نسل كثير پيامبر است كه بدون شك از طريق حضرت زهرا عليها السلام مى‌باشد.

اين نسل پر بركت از طريق حضرت خديجه نصيب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شد. آرى خديجه مال كثير داد و كوثر گرفت. ما نيز تا از كثير نگذريم به كوثر نمى‌رسيم.

فخررازى در تفسير كبير مى‌گويد: چه نسلى با بركت‌تر از نسل فاطمه كه مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنكه تعداد بسيارى از آنان را در طول تاريخ، به خصوص در زمان حكومت بنى‌اميّه و بنى‌عبّاس شهيد كردند، امّا باز هم امروز فرزندان او در اكثر كشورهاى اسلامى گسترده‌اند.

در زمانى كه خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر مى‌شد، به گونه اى كه صورتش از غصه سياه گشته و به فكر فرو مى‌رفت كه از ميان مردم فرار كند يا دخترش را زنده به گور كند:

«يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ … أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ» «1» در اين زمان قرآن به دختر لقب كوثر مى‌دهد تا فرهنگ جاهلى را به فرهنگ الهى و انسانى تبديل كند.

بر اساس روايات، نام يكى از نهرها و حوض‌هاى بهشتى، كوثر است و مؤمنان از آن سيراب مى‌شوند. چنانكه در روايت متواتر ثقلين نيز پيامبر فرمود: «انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض» كتاب و عترت از يكديگر جدا نمى‌شوند تا آنكه در قيامت، در كنار حوض به من ملحق شوند.

كوثر الهى، به جنسيّت بستگى ندارد؛ فاطمه، دختر بود امّا كوثر شد. به تعداد كثير بستگى ندارد؛ فاطمه، يك نفر بود امّا كوثر شد. آرى خداوند مى‌تواند كم را كوثر و زياد را محو كند.

خداوند از اولياى خود دفاع مى‌كند. به كسى كه پيامبر را بى‌عَقَبه مى‌شمرد، پاسخ قولى و عملى مى‌دهد. وجود فاطمه پاسخ عملى و جمله‌ «هُوَ الْأَبْتَرُ» پاسخ قولى است. خداوند نه‌

«1». نحل، 59.

جلد 10 - صفحه 612

تنها از اولياى خود، بلكه از همه مؤمنان دفاع مى‌كند: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» «1»

هديه كننده خداوند، هديه گيرنده پيامبر و هديه شده فاطمه است. لذا عبارت‌ «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» به كار رفته كه بيانگر عظمت خداوند و بزرگى هديه اوست.

هر چه ضربه به دين و مقدّسات دينى شديدتر باشد، دفاع هم بايد قوى‌تر باشد. به پيامبر اسلام جسارت‌هاى زيادى كردند و او را ساحر، كاهن، شاعر و مجنون خواندند كه همه آنها به نحوى در قرآن جبران شده است.

به پيامبر گفتند: «إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» «2» تو جنّ زده‌اى، ولى خداوند فرمود: «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ» «3» به لطف الهى تو مجنون نيستى.

به آن حضرت گفتند: «لَسْتَ مُرْسَلًا» «4» تو فرستاده خدا نيستى، خداوند فرمود: «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ» «5»* قطعاً تو از پيامبرانى.

به حضرت نسبت شاعرى و خيالبافى دادند: «لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ» «6» خداوند فرمود: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ» «7» ما به او شعر نياموختيم و براى او سزاوار نيست.

گفتند: اين چه پيامبرى است كه غذا مى‌خورد و در بازار راه مى‌رود: «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ» «8» خداوند فرمود: پيامبران پيش از تو نيز غذا مى‌خوردند و در بازارها راه مى‌رفتند: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ» «9»

به آن حضرت ابتر گفتند، خداوند فرمود: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ».

آرى، پاسخ كسى كه به اشرف مخلوقات ابتر بگويد، آن است كه خداوند به او كوثرى عطا كند كه چشم همه خيره و عقل همه مبهوت شود.

خداوند مصداقى براى كوثر در آيه نياورد تا همچنان مبهم بماند تا شايد اشاره به اين باشد كه عمق بركت كوثر عطا شده حتّى براى خود پيامبر اكرم در هاله‌اى از ابهام است.

«1». حج، 38.

«2». حجر، 6.

«3». قلم، 2.

«4». رعد، 43.

«5». يس، 3.

«6». صافّات، 36.

«7». يس، 69.

«8». فرقان، 7.

«9». فرقان، 20.

جلد 10 - صفحه 613

در اين سوره دو خبر غيبى نهفته است: يكى عطا شدن كوثر به پيامبر، آن هم در مكّه‌اى كه حضرت دست خالى بود و فرزند پسر نداشت، ديگر ابتر ماندن دشمن كه داراى فرزندان و ثروت‌هاى بسيار بود.

تاريخ و آمار بهترين شاهد بر كوثر بودن اين عطيّه الهى است. هيچ نسلى از هيچ قومى در جهان، به اندازه نسل حضرت فاطمه عليها السلام رشد و شكوفايى نداشته است. خصوصاً اگر كسانى را كه مادرشان سيّد است، از سادات به حساب آوريم، آمار سادات در جهان نشانه معجزه اين خبر غيبى است.

عطا كردن كوثر به شخصى مثل پيامبر، زمانى معنا دارد كه عطا كننده سرچشمه علم و حكمت و قدرت و رحمت باشد. بنابراين عطاى كوثر نشانه صفات وكمالات الهى است.

در اين سوره كه سه جمله بيشتر ندارد، پنج بار شخص پيامبر مورد خطاب قرار گرفته است.

زيرا علاوه بر ضمير كاف «ك» «أَعْطَيْناكَ»، در خطاب «صل» و «لِرَبِّكَ» دو بار و در عبارت‌ «انْحَرْ» و «شانِئَكَ» نيز دو بار، پيامبر مخاطب است. «أَعْطَيْناكَ‌، فَصَلِّ، لِرَبِّكَ‌، انْحَرْ، شانِئَكَ»

در سراسر قرآن نيز، بيش از دويست بار خداوند به پيامبرش مى‌فرمايد: «ربك»

با آن كه او پروردگار تمام هستى: «رَبُّ كُلِّ شَيْ‌ءٍ» «1» و پروردگار همه‌ى مردم است: «بِرَبِّ النَّاسِ» «2»، ولى از ميان واژه‌هاى «رب» كلمه «ربك» بيش از همه به كار رفته و اين نشانه آن است كه خداوند بر پيامبرش عنايت خاصّى دارد.

چنانكه نمونه اين عنايت ويژه را در آيات ديگر نيز مشاهده مى‌كنيم، مثلًا خداوند نام اعضا و جوارح پيامبر را در قرآن مطرح كرده است: چهره‌ات: «وَجْهِكَ» «3»، زبانت: «لِسانَكَ» «4» چشمانت: «عَيْنَيْكَ» «5»* گردنت: «عُنُقِكَ» «6» دستانت: «يَدَكَ» «7» سينه‌ات: «صَدْرِكَ» «8»* كمرت: «ظَهْرَكَ» «9»

الطاف خداوند به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، گاهى با درخواست آن حضرت صورت گرفته است،

«1». انعام، 164.

«2». ناس، 1.

«3». بقره، 144.

«4». قيامت، 16.

«5». حجر، 88.

«6». اسراء، 29.

«7». اسراء، 29.

«8». اعراف، 2.

«9». ضحى، 3.

جلد 10 - صفحه 614

نظير «قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» «1» پروردگارا! مرا از نظر علمى توسعه بده. امّا كوثر هديه‌اى الهى بود كه بدون درخواست، به پيامبر عزيز داده شد.

كوثر چيست؟

از آيه آخر سوره، يعنى‌ «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» استفاده مى‌شود كه مراد از كوثر چيزى ضد ابتر است و از آنجا كه عرب به افراد بى‌عقبه و بى‌نسل كه فرزند پسر ندارند و با مردن، آثارشان محو مى‌شود، ابتر مى‌گويد، بهترين مصداق براى كوثر، ذريّه پيامبر است كه امامان معصوم از نسل فاطمه مى‌باشند. البتّه كوثر، معنايى عام دارد و شامل هر خير كثير مى‌شود.

اگر مراد از كوثر، علم باشد، همان چيزى است كه پيامبر مأمور به خواستنش بود. «قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً»

اگر مراد از كوثر اخلاق نيك باشد، پيامبر داراى خلق عظيم بود. «إِنَّكَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» «2»

اگر مراد از كوثر عبادت باشد، حضرتش به قدرى عبادت مى‌كرد كه آيه نازل شد: ما قرآن را نفرستاديم تا اين گونه خود را به مشقّت اندازى. «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌» «3»

اگر مراد از كوثر نسل كثير باشد كه امروزه بيشترين نسل از اوست.

اگر مراد از كوثر امّت كثير باشد، طبق وعده الهى اسلام بر تمام جهان غالب خواهد شد.

«لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» «4»*

اگر مراد از كوثر شفاعت باشد، خداوند تا جايى كه پيامبر راضى شود از امّت او مى‌بخشد. «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌» «5»

هر كثيرى كوثر نيست. قرآن مى‌فرمايد: اموال و اولاد مخالفان، شما را به تعجب واندارد، زيرا كه خداوند اراده كرده آنان را در دنيا از طريق همان اموال و اولاد عذاب كند. «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» «6»

در قرآن سوره‌اى به نام كوثر داريم و سوره‌اى به نام تكاثر. امّا كوثر ارزش است و تكاثر ضدّ

«1». طه، 114.

«2». قلم، 4.

«3». طه، 2.

«4». توبه، 33.

«5». ضحى، 5.

«6». توبه، 55.

جلد 10 - صفحه 615

ارزش، زيرا اولى عطيّه الهى است كه دنباله‌اش ذكر خداست: «أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ» و دومى يك رقابت منفى كه دنباله‌اش غفلت از خداست. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»

كوثر ما را به مسجد مى‌برد براى نماز: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ» و تكاثر ما را به گورستان مى‌برد براى سرشمارى مردگان. «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»

در عطاى كوثر بشارت است: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» و در تكاثر تهديدهاى پى در پى. «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»

كوثر، عامل رابطه با خالق است: «أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ» و تكاثر، وسيله‌اى براى سرگرمى با مخلوق. «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»

كوثر كه بزرگ‌ترين هديه الهى است در كوچك ترين سوره قرآن مطرح شده است.

هديه اشرف معبود به اشرف مخلوق چيزى جز كوثر نمى‌تواند باشد. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»

در ماجراى فتح مكّه كه مشركان دسته دسته و فوج فوج به اسلام وارد مى‌شدند، خداوند تنها دستور تسبيح مى‌دهد: «رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً فَسَبِّحْ» ولى براى عطا كردن كوثر مى‌فرمايد: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ» نماز بگزار. گويا اهميّت كوثر از اسلام آوردن مشركان بيش‌تر است.

عطاى استثنايى در سوره استثنايى با الفاظ استثنايى:

عطا بى‌نظير است، چون كوثر است؛ سوره بى‌نظير است، چون كوچك‌ترين سوره قرآن است و الفاظ بى‌نظيرند، چون كلمات «اعطينا»، «الْكَوْثَرَ»، «صلِ»، «انْحَرْ»، «شانِئَكَ» و «ابتر» تنها در اين سوره به كار رفته و در هيچ كجاى قرآن شبيه ندارد.

هر زخم زبان و كلامى وزنى دارد. به شخص پيامبر اكرم توهين‌ها شد، كلماتى از قبيل مجنون، شاعر، كاهن و ساحر به او گفتند و به ياران او نيز توهين‌ها شد تا آنجا كه گفتند: اين بيچارگان را از خود دور كن تا ما دور تو جمع شويم. براى هيچ كدام سوره اى مستقل نازل نشد، امّا در نسبت ابتر دادن يك سوره نازل شد كه خير كثير به تو عطا كرديم و دشمن تو ابتر است و اين به خاطر آن است كه جسارت به شخص و ياران قابل تحمّل است، امّا جسارت به راه و مكتب كه او ابتر و راه او گذرا و بى‌آينده است، قابل تحمّل نيست.

جلد 10 - صفحه 616

گاهى جسارت برخاسته از لغوگويى است كه بايد با كرامت از كنارش گذشت. «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»

گاهى جسارت به خاطر جوّ فاسد و دوستان ناباب است، كه بايد از آنان اعراض كرد. «إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» «1»

امّا گاهى جسارت به مكتب و رهبر است، آن هم از سوى افراد سرشناس و سياسى كه بايد جواب سخت به آن داده شود. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» همان گونه كه منافقان از روى غرور مى‌گفتند: آيا ما مثل افراد بى خرد به پيامبر ايمان بياوريم. «أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ» قرآن، جسارت اينگونه افراد را چنين پاسخ مى‌دهد: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ» «2» آنان خود بى‌خردند ولى نمى‌دانند!

شتر در قرآن، هم در بحث توحيد مطرح شده است: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ» «3» هم در مورد مقدّمات قيامت نام آن آمده است، «وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» «4» هم در احكام و شعائر حج مطرح شده است، «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها» «5» و هم مورد قربانى و كمك‌رسانى به جامعه قرار گرفته است. «وَ انْحَرْ»

بر اساس روايات، مراد از «وَ انْحَرْ» آن است كه به هنگام گفتن تكبيرها در نماز، دستان تا مقابل گودى زير گلو كه محلّ نحر است، بالا آورده شود كه اين زينت نماز است. «6»

بر اساس روايات، آن دشمن كينه‌توزى كه به پيامبر اكرم جسارت كرد و او را ابتر خواند، پدر عمرو عاص بود.

خداوند هم سبب ساز است هم سبب سوز. او مى‌تواند از يك فاطمه كوثر بيافريند و مى‌تواند افرادى را كه پسران رشيد دارند به فراموشى بسپارد.

او مى‌تواند دريا را با زدن عصاى موسى خشك، «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ» «7» و با زدن همان عصا به سنگ، دوازده چشمه جارى سازد. «و اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ» «8»

«1». انعام، 68.

«2». بقره، 13.

«3». غاشيه، 17.

«4». تكوير، 4.

«5». حج، 36.

«6». تفسير مجمع‌البيان.

«7». شعراء، 63.

«8». بقره، 60.

جلد 10 - صفحه 617

پیام ها

1- خداوند به وعده‌هاى خود عمل مى‌كند. در سوره ضحى، خداوند وعده‌ى عطا به پيامبر داده بود: «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌» «1» پروردگارت در آينده عطائى خواهد كرد كه تو راضى شوى. در اين سوره مى‌فرمايد: ما به آن وعده عمل كرديم. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»

2- فرزند و نسل عطيّه الهى است. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»

3- نعمت‌ها حتّى براى پيامبر اسلام مسئوليّت‌آور است. «أَعْطَيْناكَ‌ … فَصَلِّ»

4- در قرآن به نماز يا سجده شكر سفارش شده است. «فَصَلِّ»

تشكّر بايد فورى باشد. «فَصَلِّ» (حرف فاء براى تسريع است)

6- نوع تشكّر را بايد از خدا بياموزيم. «فَصَلِّ»

7- در نعمت‌ها و شادى‌ها خداوند را فراموش نكنيم. «أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ»

8- آنچه مى‌تواند به عنوان تشكّر از كوثر قرار گيرد، نماز است. «فَصَلِّ»

(نماز جامع‌ترين و كامل‌ترين نوع عبادت است كه در آن هم قلب بايد حضور داشته باشد با قصد قربت و هم زبان با تلاوت حمد و سوره و هم بدن با ركوع و سجود. مسح سر و پا نيز شايد اشاره به آن باشد كه انسان از سر تا پا بنده اوست. در نماز بلندترين نقطه بدن كه پيشانى است، روزى سى و چهار بار بر زمين ساييده مى‌شود تا در انسان تكبّرى باقى نماند. حضرت زهرا عليها السلام در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دليل نماز پاك شدن روح از تكبر است.

«تنزيهاً لكم من الكبر»)

9- دستورات دينى، مطابق عقل و فطرت است. عقل تشكّر از نعمت را لازم‌

«1». ضحى، 5.

جلد 10 - صفحه 618

مى‌داند، دين هم به همان فرمان مى‌دهد. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ»

10- چون عطا از اوست: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ» تشكّر هم بايد براى او باشد. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ»

11- قربانى كردن، يكى از راههاى تشكّر از نعمت‌هاى الهى است. (زيرا محرومان به نوايى مى‌رسند.) «وَ انْحَرْ»

12- هر كه بامش بيش برفش بيشتر. كسى كه كوثر دارد، ذبح گوسفند كافى نيست بايد شتر نحر كند و بزرگ‌ترين حيوان اهلى را فدا كند. «وَ انْحَرْ»

13- رابطه با خداوند بر رابطه با خلق مقدّم است. فَصَلِ‌ … وَ انْحَرْ

14- انفاقى ارزش دارد كه در كنار ايمان و عبادت باشد. «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ»

15- شكرِ عطا گرفتن از خدا، عطا كردن به مردم است. أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ … وَ انْحَرْ

16- نمازى ارزش دارد كه خالصانه باشد، «لِرَبِّكَ» و انفاقى ارزش دارد كه سخاوت‌مندانه باشد. «وَ انْحَرْ»

17- دشمنان پيامبر و مكتب او ناكام هستند. (كلمه شانِئ اسم فاعل است و شامل هر دشمنى در گذشته و حال و آينده مى‌شود. اگر مى‌گفت: «من شانك هو الابتر» تنها كسانى را كه در گذشته دشمنى كرده‌اند شامل مى‌شد و اگر مى‌گفت: «من يشونك هو الابتر» تنها دشمنان آينده را در برمى‌گرفت. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ».)

18- توهين به مقدّسات، توبيخ و تهديد سخت دارد. «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»

19- از متلك‌ها و توهين‌ها نهراسيم كه خداوند طرفداران خود را حفظ مى‌كند.

«إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»

20- زود قضاوت نكنيم و تنها به آمار و محاسبات تكيه نكنيم كه همه چيز به اراده خداوند است. (مخالفان، با مرگ پسر پيامبر و داشتن پسران متعدّد براى خود، قضاوت كردند كه پيامبر ابتر است، ولى همه چيز برعكس شد.) إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ … إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 620

پانویس

 تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص376

 تفاسیر ابن المنذر و طبرانى.

منابع

تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم

اطیب البیان فی تفسیر القرآن‌، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام‌، 1378 ش‌، چاپ دوم‌

تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول

تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم

برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش

تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش‌، چاپ پنجم‌

محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 84
  • 85
  • 86
  • ...
  • 87
  • ...
  • 88
  • 89
  • 90
  • ...
  • 91
  • ...
  • 92
  • 93
  • 94
  • ...
  • 991
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

صاحل الامر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • مذهبی
  • عام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس