عمومی
?ابتلائات و امتحانات رسول خدا صلّی الله علیه وآله?
علّامه آیت الله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه
?بايد دانست كه اين صفات الهى و اين كمالات نفسانى و اين قدرت ربّانى، مجّانى به آن حضرت داده نشده است بلكه به مجازات (در مقایل) ابتلائات وامتحانات عجيب بوده است كه هيچ يک از پيغمبران به اين حدّ اذيّت و آزار نشدند.
?يكايک از ابتلائات پيغمبران در وجود مقدّس رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم جمع بود لذا فرمود: مَا اوذِىَ نَبِىُّ مِثْلَ ما اوذيتُ «هيچ پيامبرى بمانند من اذيّت نشده.»
? «امام شناسی» ج ۴ ص ۶۳ با کمی تلخیص
ما اینگونه ایم ؟
پیامبراعظم(ص) این گونه بوده اند، ماچگونه ایم؟
پیامبر از هیچ کس مدح و ستایشی را نمی پذیرفت.
هرگاه بر جمعی وارد می شد هر جا که خالی بود، می نشست.
خوشرو، بشاش و نرم و ملایم بود.
خزانه دار زبان خود بود، مگر آنجا که ضرورت ایجاب می کرد.
خود به بازار می رفت و وسایل خریداری شده را به خانه می برد.
اگر کسی با او سخن می گفت با همه وجودش گوش می کرد.
اگر با کسی مصافحه می کرد، همیشه بعد از طرف، دست خود را می کشید.
به صله رحم اهمیت زیاد می داد.
در سلام دادن بر دیگران پیشی می گرفت.
همگان به او دسترسی داشتند و خود را از دیگران پنهان نمی ساخت.
هرگاه کسی از یاران خود را غمگین می دید با شوخی و مزاح او را شاد می کرد.
در میان جمع، نگاه خود را میان اصحاب خود تقسیم می کرد.
هرگز پاهای مبارک خود را در میان یاران دراز ننمود.
با مردم براساس فهم و شعورشان سخن می گفت.
هرگاه یکی از برادران مومن خود را سه روز نمی دید، از حال او جویا می شد.
هیچ فردی را مذمت و بدگویی نمی فرمود.
اسرار هیچ کس را جویا نمی شد.
در حق مردم پدری می فرمود و همگان در نظرش یکسان بودند.
آن حضرت مشتاقانه وقت نماز را انتظار می کشید و هرگز از نماز خسته نمی شد.
خشم را جز در مواردی که حرمت حق زیر پا گذاشته نمی شد، نمی شناخت.
در امور مهم با یاران خود به مشورت می پرداخت.
خنده او تبسم بود.
همسایه را فراوان سفارش می کرد.
خود پیراهنش را می دوخت و کفشش را وصله می کرد.
به زیارت اهل قبور می رفت و از بیماران عیادت می کرد.
با تهیدستان دوست و نزدیک بود و حاجت آنان را برآورده می ساخت.
برترین مردم نزد آن حضرت کسانی بودند که تقوایشان بیشتر بود.
بزرگ هر طایفه ای را احترام می نمود.
وضع مردم را از مردم جویا می شد.
در تحرکات نظامی تیزبین بود و تحرکات نظامی ایشان در نهایت پنهانی صورت می گرفت.
هنگامی که به حریم حق تجاوز صورت می گرفت، هیچ چیز خشم او را فرو نمی نشاند تا این که آن را یاری نماید.
هنگام خروج از منزل می فرمود: بنام خدا، توکل کردم به خدا….
پاسدار اسلام :: مرداد 1385، شماره 296
گفتگوی شیطان و رسول خدا(ص)
پیامبر اکرم(ص) در خانه اُمّ سلمه نشسته بودند. ابلیس اجازه ورود خواست و گفت من به اختیار خودم به اینجا نیامده ام، دو فرشته از جانب خداوند من را مأمور کردند تا جلسه ای با تو داشته باشم.
حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: در این دنیا با چه کسی دشمن هستی؟
با تو! نسبت به شما دشمنی بسیار دارم. حضرت پرسیدند: چرا؟
شیطان پاسخ داد: تو با این قدرت معنوی،مردم را هدایت می کنی و به آنها وعده قطعی می دهی که آنها را در قیامت نیز شفاعت خواهی کرد. تو مانع و مخل کار من هستی و زحمت مرا به باد می دهی.
حضرت رسول (ص) از شیطان پرسیدند: آیا با کس دیگری هم دشمن هستی، شیطان گفت:
من با یاران و دوستان تو هم دشمن هستم. آنها وقتی گناه می کنند عاشق توبه هستند و از عذاب الهی دلهره دارند و به پدر و مادرشان احترام می گذارند.
همچنین دشمن عالمی هستم که به علمش عمل می کند و دشمن کسی هستم که از کار خیر روگردان نیست.
پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟
شیطان پاسخ داد امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند.
حضرت رسول(ص)فرمودند:شیطان! رفقای تو در این دنیا چه کسانی هستند؟
شیطان گفت:کسانی که پشت سر مردم غیبت می کنند و پایبند به نماز نیستند.
حضرت رسول(ع)فرمودند: همنشینان تو چه کسانی هستند؟
شیطان گفت: شرابخواران و همچنین تمام زنا کاران در آغوش من هستند.
پیامبر(ص) پرسیدند: وکیلان تو چه کسانی هستند؟
شیطان گفت:وکیلان من کم فروشان، و خزانه داران من کسانی هستند که خمس و زکات خود را پرداخت نمی کنند.
پیامبر اکرم (ص) در ادامه پرسیدند: شیطان! سرور و شادی تو در چیست؟
شیطان پاسخ داد در این است که مردم قسم دروغ می خورند.
حضرت فرمود چشم تو را چه چیزی کور می کند؟
شیطان گفت کمکی که به مستمند در تنهایی می شود.
پیامبر فرمود گوش تو را چه چیزی کر می کند؟
شیطان گفت وقتی امت تو دستانشان را به سوی پروردگار بلند کرده و یا الله و یا رب می گویند.
مسجد شیطان کجاست ؟
پیامبر (ص) از شیطان پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ شیطان گفت بازارهایی که پر از غش و تقلب در اموال باشد.
پیامبر خدا(ص) فرمود :با چه کسی هم غذا هستی؟
شیطان گفت:زنان و مردانی که بر سر سفره، نام خدا را نمی برند.
رسول خدا(ص) فرمود:چه کسی پیش تو عزیز است؟
شیطان گفت:کسی که دائم غرق در معصیت است و معصیت را برای لحظه ای تعطیل و رها نمی کند .
حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: آیا تو مؤذنی هم داری؟
شیطان گفت: مطربان شبانه، مؤذن من هستند.
حضرت فرمود شکار تو چیست؟
شیطان گفت مردان چشم چران.
پیامبر پرسید چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟
شیطان گفت کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم می ریزد.
شیطان از چه کسانی رضایت کامل دارد؟
پیامبر(ص) فرمود:شیطان از چه کسی رضایت کامل داری؟ شیطان گفت:از زنانی که با روی و موی باز با لباس و پوشش خود جلب توجه کرده، با آرایش بیرون آمده و دین مردم را غارت می کنند.
منبع : کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب
عمومی
10 اصل از اصول زندگي خانوادگي پيامبر اسلام (ص)
1. اصل تأسيس خانه و خانوادهاي الهي و ملکوتي
2. اصل انتخاب بهترين همسر
3. اصل خدا محوري و عبادت در خانه و خانواده
4. اصل بهترين همسر بودن
5. اصل تربيت بهترين فرزندان
6. اصل همسر دادن بهنگام فرزندان
7. اصل مديريت زمان در خانه
رسول خدا وقت خود را به سه قسمت تقسيم ميکرد: بخشي براي خدا ، بخشي براي خانواده و بخشي براي خود.
8. اصل کمک در کارهاي خانه
خدمت در خانه را صدقه به شمار مي آورد و می فرمود خدمت به همسر در خانه، کفارة گناهان بزرگ مرد است و خشم پروردگار را فرو مي نشاند.
9. اصل جمعگرايي در خانواده) عبادت، صرف غذا و مسافرت به صورت خانوادگي)
10. اصل فدا کردن دار و ندار خانواده در راه خدا و اسلام
—————————————–
منبع : خانواده و تربیت مهدوی،ص139،آقاتهرانی وحیدری کاشانی
خاطره
یک آقای هلندی به یک مسلمان ایرانی گفت: شما مسلمانان عقب افتاده هستید و هنوز چهار ازدواج را جایز میدانید! بدیهی است که چون اسم اسلام و مسلمان به میان آمده بود، دلیلی نداشت که راجع به توحید و نوبت و دین با او بحث شود، چون نتیجهای نمیداد.
فرد مسلمان به او گفت: اولاً که تو قوانین اسلام را نمیدانی که ازدواج مجدد شرط عدالت دارد و میفرماید چون نمیتوانید، همان یک ازدواج کافیست. اما بالاخره من نفهمیدم که ارتباط جنسی زیاد و داشتن زنان متعدد، از آثار تکامل و خوب است و یا بد و از آثار تحجر؟!
چطور شده است که وجود این همه فاحشهخانه و چند برابر آن فاحشهی غیر رسمی در هر شهری از شهرهای بزرگ و کوچک شما نشان از مدنیت است، هفتهای یک بار به دیسکو رفتن و با زنی روی هم ریختن، نشان از پیشرفت است، فروش زنان و دختران در کازینوها و حتی تجارت آنان توسط باندهای کلان مافیایی، اقتصاد پیشرفته است؟!
رابطهی جنسی با هر زن و دختری اعم از محرم و نامحرم، حتی دختر خود یا زن مردم و به شکل مسالمت آمیز یا تجاوز، نشان از تکامل ارضای غرایز جنسی است؟ خرید و فروش دختر بچهها و سوء استفادهی جنسی از آنها یک روش نوین اقتصادی است ….؟
اما قانونمند شدن ازدواج و آن هم نهایتاً با چهار زن، تحجر است؟! شما (مردان آمریکایی و اروپایی) که در سال بیش از 52 زن را تجربه میکنید و به این تحجرها و بربریت خود افتخار هم میکنید؟!