کفش نو
#کفش_نو
?️شخصی برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند.
فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا طرف آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد.
یکی یکی کفش ها را امتحان کرد ، اما هیچ کدام را باب میلش نیافت هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد. بیش از ده جفت کفش دور و بر طرف چیده شده بود و فروشنده با صبر و حوصله ی هر چه تمام به کار خود ادامه می داد.
طرف دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد که ناگهان متوجه ی یک جفت کفش زیبا شد. آنها را پوشید دید کفش ها درست اندازه ی پایش هستند چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد بالاخره تصمیم خود را گرفت می دانست که باید این کفشها را بخرد.
از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟
فروشنده جواب داد: این کفش ها ، قیمتی ندارند
طرف گفت: چه طور چنین چیزی ممکن است مرا مسخره می کنی؟
فروشنده گفت: ابدا ، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند ، چون کفش های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی!
⚠️️نکته:
این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست همیشه نگاه مان به دنیای بیرون است ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای بیرون جست وجو می کنیم ، خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم. خود کم بینی و اغلب خود نابینی باعث می شود که انسان خویشتن را به حساب نیاورد و هیچ شأنی برای خودش قائل نباشد.
پنج اصل
از رجبعلی خیاط پرسیدند چرا اینقدر آرامی ؟
گفت بعد از سالها مطالعه و تجربه،زندگی خود را بر پنج اصل بنا کردم :
♥️ دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد،پس آرام شدم
♥️ دانستم که خدا مرا میبیند،پس حیا کردم
♥️ دانستم کار مرا دیگری انجام نمیدهد،پس تلاش کردم
♥️ دانستم که پایان کارم مرگ است،پس مهیا شدم
♥️ دانستم که خوبی و بدی گم نمیشود و سرانجام به سوی من برمیگردد،پس بر خوبی افزودم و از بدی کم کردم
و هر روز این پنج اصل را به خود یادآوری میکنم :)
عمومی
✍آیت الله مجتهدی (ره):
در بنی اسراییل عابدی بود. شب خواب دید، در خواب به او گفتند؛ تو هشتاد سال عمر می کنی، چهل سال در رفاهی و چهل سال در فشاری. کدام یک را اول می خواهی؟ چهل سال زندگی خوب را یا چهل سال در فشار را؟ او گفت: من عیال مومنی دارم، با او مشورت می کنم. ببینم او چه می گوید؟ از خواب بیدار شد. رفت پیش عیالش و گفت؛ من چنین خوابی دیده ام، تو چه می گویی؟ زن گفت: بگو من چهل سال اول را در رفاه می خواهم. از آن شب به بعد از در و دیوار برایش می آمد. به هرچه دست می زد طلا می شد.
زنش هم می گفت: فلانی خانه ندارد برایش خانه بخر. فلان پسر می خواهد عروسی کند ندارد، فلان دختر می خواهد شوهر کند ندارد و… همسرش به او دستور می داد و او هم تا می توانست کمک می کرد. سر چهل سال خواب دید. در خواب به او گفتند؛ خدا می خواهد از تو تشکر کند. چهل سال اول به تو داد، تو هم به دیگران دادی، می خواهد چهل سال دوم را هم در رفاه باشی.
?ما این را تجربه کرده ایم. کسانی که اول عمر کمک مالی به دیگران می کنند، در آخر عمر هم خوبند، ولی کسانی که اول عمر دارا بودند و کمکی نکردند، آخر عمر ورشکست می شوند و به گدایی می افتند ما این را تجربه کرده ایم…
عمومی
✍امام رضا علیه السلام:
مَثَل مؤمنین در قبول ولایت امیرالمومنین همانند سجده ملائکه برای حضرت آدم است، و مثل کسانی که ولایت امیرالمؤمنین را در روز غدیر نپذیرفتند همانند عدم سجده ابلیس بر آدم است.
?الاقبال ج٢ ص ٢٠۶